
مشخصات متن:
تعداد صفحه:6
کاراکترها:
دختر
دو پسر جوان
تعدادی زن و مرد
زمان تقریبی: 10 دقیقه
خلاصه ی متن:
دختری خودش را برای مراسم بله برونش حاضر می کند اما هیچ کس در روستا نیست...قسمتی از فیلمنامه
دختر کنار سفرهی صبحانه نشسته است، چشمهایش را بسته است و انگشتهایش را بهم نزدیک میکند.
** دختر: (زمزمه) زنگ بزنم، بزنم، بزنم...
انگشتان بهم نمیخورند.
** دختر: میدونستم. اگه زنگ بزنم بهم میگن بچه ننه. میگن دو ساعتم طاقت نیاوردی تنها باشی. اصلاً من چی کار به اونا دارم. خودم حاضر میشم.